سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات کودکی ساینا

عسسسسسلم چهاردست و پا می ره

وای خدااااا سه شنبه 91/3/16 : چند روزی بود که تلاش می کردی اما بالاخره موفق شدی. البته فقط یک قدم می ری دقیقا یک پا جلو بعد پای دیگه بعدشم یک دست و بعدشم دست دیگه و در آخر هم خسته می شی و می خوابی و دوباره از اول. این اولشه این هم آخرش. فدای اون نگاهت بشه مادر. ...
27 خرداد 1391

عکس های نیمه دوم 6 ماهگی عزیزدلم

دوشنبه 91/3/15 عسلم داره می ره پارک ولی زیاد خوشحال نیست. به کمربند حساسیت داره. اینجا آخر شبه دیگه حوصله بازی نداری. خوابیدی مامانی ازت عکس بگیره. اینجا انگشتتو تا ته می کنی ته حلقت بعدم حالت بد می شه. قربون اون انگشتای کوچولوت بشم. اینجام که عسلم ژست گرفته تو دوربینو نگاه نمی کنه قربونت برم می خوای لنز دوربینو بگیری روزانه هایم با تو ادامه مطلب رو ببینیم چهارشنبه 91/3/24 دخترم توی حموم هم کتاب می خونه قربون اون ذوق زدگیت برم عششششششششششقم جمعه 91/3/26 شیطون مامان. دیگه می تونی دستتو بگیری لبه تخت و نیم خیز بشی. البته این عکس دلبریهای صبح روز جمعه است. وقتی مامان داره عکسهای...
27 خرداد 1391

نکاتی در مورد غذای نی نی

ی ادمون باشه: - هویج به صورت پخته ویتامین آ اون قابل جذبه. پس حتما به سوپ نی نی ها اضافه کنیم. - دقیقا زیر پوست سیب زمینی ویتامین b12 داره پس یا پوستش رو نازک بکنید یا با پوست بپزید بعد پوستش رو جدا کنید. - به جای حریره بادوم از حریره بقیه دانه های آجیلی هم می تونید استفاده کنید. به خصوص بادام هندی. ولی بهتره برای استفاده از گردو به خاطر چربی زیادش و پسته احتمالا به خاطر سم افلاتوکسین تا پایان یکسالگی صبر کنید. - می تونید برای نی نی ها سوپ رو به مدت یکماه در فریزر نگهداری کنید. - بهتره برای نی نی یا ماست خودمون درست کنیم یا از پروماس (ماست پروبیوتیک) استفاده کنیم. - از لبنیات کم چرب استفاده کنیم. یادمون باشه چربی لبن...
21 خرداد 1391

200 روزه شدم

سلام عشقم دلبندم امروز 200 روزه شد. 200 روز از بهترین روزهای خدا. از بهترین روزهای زندگیم. خــــــــــــــــــــدایــــــــــــــــــــــــــا ازت ممـــــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــونــــــــــــــــــــــم. قشنگترین حسی که تا حالا تجربه کرده بودم. نمی دونم تا قبل از تولدت چرا اصلا نی نی ها رو دوست نداشتم. فکر می کردم با وجودت دیگه به هیچ کاری نمی رسم. دیگه خودم از یاد می رم. مسئولیت هام هزار برابر می شه.درسته . ولی اصلا این خود زندگیه. خود بودنه. با تو غرق می شم تو دنیایی پر از شادی پر زا رنگ پر از خنده های و قهقهه های کودکانه. و این یعنی آزاد می شی از همه چی. از خودت و تازه یادت می افته که زندگی چقدر قشنگه. ...
20 خرداد 1391

ساینا در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی صنایع غذایی

هفته پیش نوزدهمین نمایشگاه بین المللی صنایع غذایی بود و از اونجاییکه من و بابایی هر سال می رفتیم (البته به جز سال 90) امسال هم تصمیم گرفتیم با شما بریم نمایشگاه گردی. البته بگم که اونقدر به شما خوش گذشت که ما دو روز رفتیم. کلی هم دوست پیدا کردی.کلی هم به شما اشانتیون می دادن. شرکت تون تون هم یک عکس یادگاری از شما انداخت که بعدا برامون پست می کنن. ممنون از همه دوستان که به ساینا جونم حسابی لطف داشتند به خصوص همکاران شرکت پاک، ماکیان پروتئین پارس، کیان مشکات، مهیا پروتئین، بهپارس و .... ساینا جونم غرفه دار شده   ...
15 خرداد 1391

ساینا در برج میلاد

برج میلاد تهران 91/3/4 اولش که رفتیم شما خواب بودی. اینجام طبقه اوله. البته از این بالاتر نرفتیم. گفتن اختلاف فشار و دما اون بالا زیاده و برای شما خوب نیست. ...
9 خرداد 1391

روزشمار زندگی ماه ششم

سلام دلبندم 30 فروردین امروز کمی خودتو رو زمین کشیدی جلو البته با کلی غرولند. 31 فروردین اولین با فرنی خوردی اونهم با شیر مامان. نوش جونت 31 فروردین توی روروئک راه می ری به پهلو بیشتر امروزم رفتی سراغ کاسه تخمه دستاتو کردی توش و یک مشت تخمه رو ریختی زمین. کلی هم ذوق کردی. 1 اردیبهشت دور خودت می چرخی 360  درجه کامل. تو خوابم غلت می زنی با چشمای بسته. 2 اردیبهشت امروز غلت زدی کمی دنده عقب رفتی 4 اردیبهشت اولین غریبی کردن همراه با گریه اونهم با مامان بابایی. 6 اردیبهشت حریره بادوم خوردی گلم 7 اردیبهشت اولین باری که بابایی گفت بیا بغل من و شما هم رفتی. بابایی کلی ذوق کرد. 7 اردیبهشت اولین باری که پاتو کردی تو دهنت 9 ار...
4 خرداد 1391

زندگی نیم ساله ما

ادامه مطلب امشب زندگی مشترک من و بابایی 10 ساله شد. باورم نمی شه 10 سال از روزیکه با هم پیمان بستیم تا کنار هم باشیم می گذره. زود نگذشت اما واقعا بدون تو خیلی سخت گذشت. شاید باور نکنی مامانی که از وقتی تو اومدی زندگیمون یک رنگ دیگه شده یک شکل دیگه. معنا داره. هدف داره. می دونیم چرا اینهمه تلاش می کنیم. یعنی می دونی اصلان دیگه نمی تونستیم بدون تو ادامه بدیم. خداوند تو رو تو سخت ترین شرایط به ما هدیه کرد تا هم قدر زندگیمون رو بدونیم هم بهانه ای برای زندگی پیدا کنیم . غافل از اینکه تو خود زندگی هستی و من این 10 سال خودم رو از حضورت، از بودنت محروم کردم. 6 ماهه دارم نفس می کشم. دارم زندگی می کنم. دارم عشق می کنم . از...
2 خرداد 1391
1